جدول جو
جدول جو

معنی چش خیره - جستجوی لغت در جدول جو

چش خیره
خیره چشم، بی حیا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شخیره
تصویر شخیره
زاج سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، بلخچ، خشار، قلیا، لخج، اشخار، شخار
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ / رِ)
خیره دل. متعجب. متحیر. سرگردان:
هم از کار آن داس دل خیره ماند
بر آن بت بنفرید و زآنجا براند.
اسدی.
ببد دایه دل خیره آمد دوان
سخن راند با دختر از پهلوان.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(چَ رِ)
نوعی از آش آرد که درون خمیر را از قیمۀ گوشت پر کرده باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ / رِ)
قلیا و شخار باشد که بدان صابون پزند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تیغ آفتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
چشم دریده
فرهنگ گویش مازندرانی
کاسه چشم
فرهنگ گویش مازندرانی